پیشنهاد
سلام همه زندگی من
حالتو نمیپرسم آخه میدونم خوب نیستی کاش من جای تو درد
میکشیدم آخه اصلا تکون نمیخوری خودتم میترسی پاهاتو تکون بدی
ایشالا زود خوب بشی
امروز سمانه زنگ زد(سمانه دوست مامانی که قبلا تو شرکت با هم
همکار بودیم) و بهم پیشنهاد کار داد که برم سر کار آخه این شرکت
اولین جایی که خیلی توش راحتم و هیچ مشکلی از نظر مرخصی
و ...ندارم خیلی وقته که بهم اس ام اس میده که برم ولی گوش
نمیدادم تا امروز که خودش زنگ زد من تو اون شرکت طراحی میکردم
ولی گفتم نمیتونم بیام به خاطر تو اونم با مهدی رئیس شرکت صحبت
کرد و دوباره زنگ زد و گفت مهدی میگه چون من بچه دار
هستم هر ساعتی که خواستم برم سر کار و هر وقت خواستم
برگردم یا اصلا نرم ولی گفت ما رو لنگ نذار
حالا نمیدونم چی کار کنم اگه بخوام برم باید تو رو بذارم مهد کودک
نمیدونم مهد خوبه یا نه ؟
هنوز با علی حرف نزدم ولی باید شنبه بهشون خبر بدم میدونم
ولی به خاطر تو
اینم برای تو
تازگیها وقتی میخوای بخوابی میای سرتو میذاری رو سینه من و میخوابی خیلی زود خوابت میبره الان که اومدی بخوابی علی مونده بود بهت گفت مگه مجبوری بری اونجا بخوابی آخه از پا درد گریه میکردی ولی میخواستی بیای رو سینه من بخوابی وقتی اومدی به ۱ دقیقه نشد که خوابت برد
الهی من قربونت برم مامانی