واکسن 18 ماهگی
سلام فرشته من
الهی من قربونت برم
چقدر خوشکلی تو (جریان سوسکه ست)
امروز چهارشنبه ۱۷ فروردینه صبح ساعت ۸ بیدار شدم که حاضر
وکارای تو رو انجام بدم و بریم برای واکسن که با سر و صداهایی که
من راه انداختم علی هم بیدار شد و رفت یه دوش گرفت
و بعد صبحانه گفت که ما رو میبره درمانگاه (آخه درمانگاه به خونمون
خیلی دوره)منم زود کارای تو رو انجام دادم و رفتیم تو راه مامانی زنگ
زد که حالش خوب نیست و خاله هایده بجاش میاد
تا رسیدیم به درمانگاه خانم دکتر رو که دیدی با اون مانتوی سفیدش
شروع کردی به گریه کردن بردمت تو اتاق و قطره فلج اطفال بهت
دادن و خانم دکتر گفت دو تا واکسن یکی به دست راستش و یکی به پای چپش میزنیم
منم لباسهاتو درآوردم و تو رو دادم دست علی و از اتاق اومدم بیرون
آخه اصلا نمیتونم تحمل کنم
خانم دکتر واکسنتو خیلی زود زد و علی هم تو رو آورد پیش من زود
ساکت شدی از خاله هم خداحافظی کردیم و رفتیم خونه مامانی
خیلی آروم بودی با این که دکتر گفت یه هفته تب میکنی ولی تو ساکت بودی و بازی میکردی
تاظهریه دفعه حالت بد شد و تب کردی و دیگه یه جا دراز کشیده
بودی
و همش ناله میکردی و اصلا پات رو تکون نمیدادی الهی من برات
بمیرم تا حالا ندیده بودم این جوری گریه کنی همش داد میزدی و
میگفتی آی آی آی منم چهارساعت یکبار بهت استامینوفن میدم تا
درد نداشته باشی بعد شام هم اومدیم خونه الهی من بمیرم دستم
خورد به پات یه جوری گریه میکردی که دلم میخواست خودمو بزنم
عرق کردی و بدنت یخ شد و فقط جیغ میکشیدی
درسا اَ یَمو میبخشی؟
الانم خوابوندمت ولی همش از خواب میپری و بهونه میگیری
ایشالا فردا حالت بهتر بشه گل من
خانم دکتر گفت ۳ روز برای پات تب میکنی بعدشم ۳ روز برای دست
کوچولوت
الهی من قربونت برم کوچولوی من