هفته ای که گذشت
سلام یکی یه دونه ی من
میخوام این هفته ای رو که گذشت رو برات بگم :
شنبه صبح شما رو گذاشتم خونه مامانی و با کتی رفتم نمایشگاه کتاب
و برات یه عالمه کتاب های خوب و آموزشی خریدم
یکشنبه هم تولد علی بود و مامانم و خاله کتی اینا اومدن خونمون و یه تولد کوچولو برای یه بابای مهربون
دوشنبه هم با شما گل دختری رفتم بیرون
سه شنبه هم رفتم خونه مامانی اینا برای شام و آخر شب هم رفتیم پارک
یه خبر خیلی خیلی مهم که بابا علی دوباره ماشین خرید ، اما
بابا علی اصلا نمیتونه یه ماشین رو یکسال نگه داره ولی این ماشینی رو
که این دفعه خریده من اصلا دوسش ندارم ، آخه قبلا هم از این ماشین
داشتیم ،خیلی ماشین مسخره ای البته به نظر من و کلی هم بهش
غر زدم که من سوار این ماشین نمیشم
چهارشنبه هم صبح من و شما رفتیم خونه مامانی ، البته قبلش
حسابی تو خیابونها گشتیم و کلی خرید کردیم ، بعد از ناهار شما
و خاله مهدیه خوابیدید، خاله کتی هم مواظبتون بود که من و مامانی
با هم رفتیم سپه سالار و بعدشم دوباره خرید و آخر شب هم خسته
اومدیم خونمون و لالا
پنج شنبه با همدیگه رفتیم آرایشگاه تا وقت بگیرم و شما رو بذارم
پیش علی و دوباره برم ، موهامو رنگ کنم ، که قسمت شد و با شما
موندم ولی خدا رو شکر اذیتم نکردی ، اومدیم خونه ناهار خوردیم و
تمیز کاری و بعدشم دوباره خونه مامانی تا آخر شب .
جمعه هم خاله هایده زنگ زد که برم خونشون برای ناهار ، اما نرفتم
و بعد ناهار رفتم و تا بعد از ظهر اونجا بودیم و بعد بابا علی اومد
دنبالمون و رفتیم خونه مامانی و شام درست کردیم و رفتیم
بیرون تو پارک نشستیم و خوردیم و شما هم از اول تا آخر
با مهدیه تو قسمت بازی ها بودید.