اولین سال خانم جون
دلم ستاره ستاره برای تو تنگ است
برای دیدن روی ماه تو دلم تنگ است
درون من دل خسته ندانم چیست؟
که اینگونه برای وجود تو دلتنگ است
بیا درون قلب من عاشق غمگین
برای چیدن تو از آسمان خیال دلم تنگ است
ببین چگونه می آفرینمت ز بوی بهار
زمستان گذشت و هنوز برای تو دلم تنگ است
ببخش بر من و بگذر ز حال رنجورم
که من در این گوشه ز تنهائی دلم تنگ است
ستاره آسمانم توئی در این ظلمات
دل کبود آسمانم برای تو تنگ است
تو از درون ابرهای آسمان دلم
نشسته ای بر اندام دلی که دل تنگ است
چه روزهائی که رفت و از خاطرش دلم تنگ است
به زیر پای تو نقره می افشانم
من از سحر تا به شب دلم برای تو تنگ است
تو از ستاره برون آمدی همی ز ابر
دل ستاره و ابر و آسمان برای تو تنگ است
دلم تنگ است برای خاطرات خوشی
که با تو ساخته ام از عشق ، برای تو تنگ است
90/2/1٧خانم جون از پیش ما رفت .حالا امروز اولین سالی که
از پیش ما رفته و ما رو تنها گذاشته .خیلی دلم براش تنگ
شده . جمعه رفتیم بهشت زهرا سر خاک خانم جون ،
خیلی آروم شدم وقتی رفتم اونجا ،هنوز صداش تو
گوشمه ، هنوز حرفهائی که بهم میزد و خاطراتی
که برام تعریف میکرد رو یادمه.دلم برای صداش،
برای خونشون ، تنگ شده.
خدا رحمتش کنه