این چند وقت
چند وقت نبودم و نتونستم برات پست جدید بزارم ،توی این تعطیلی ها رفته
بودیم پیش عزیز و آقاجون
هوا خیلی خیلی سرد بود و همه داشتیم یخ میزدیم،مامانی شله زرد نذر
داشت و عزیز هم عدس پلو ،با اینکه خیلی سرد بود ولی خیلی
خیلی هم خوش گذشت و شما هم تا تونستی با من و عزیز برف بازی کردی
بعدشم که اومدیم خونه ،من رفتم با فروغ خرید و شما رو خونه مامانی
گذاشتم
دیروز هم با خاله کتی رفتم بیرون و کتی برات رنگ انگشتی و دو
تا سی دی و کیف سی دی خرید
دیشب هم که اومدیم خونه ،تا صبح 10 دفعه بیدار شدی و
بالا آوردی ، الانمنمیتونی تکون بخوری میخواستم ببرمت
دکتر ولی گفتی که نمیایی.آخه دیروز خونه مامانی زیاده روی
کردی و خیلی لواشک خوردی و نون هم زیاد خوردی و همه رو
هم نمیجویدیو درسته قورت میدادی ، فکر کنم سر دلت سنگین شده .
حالا چند تا عکس ار جیگر مامانی
الهی قربونت برم من که عاشق کلاهی
عزیز دلمی
آخه بچه بیا پائین ، اونجا رفتی چیکار؟
از خستگی زیاد روی تاب خوابش برده
بدون شرح ، بازم کلاه
اینم از برف بازیهات ، برای اولین بار بود که برف رو حس کردی
اینجا برات انار دون کردم تا بخوری ، دیدم ریختی روی لحاف
من و داری این شکل رو میکشی ،بهت گفتم چی کار میکنی ؟
گفتی دارم خونه میکشم .
اینم از خونه ، شاهکار درسا جونی