عشق مامان مریم ، درسا عشق مامان مریم ، درسا ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

♫♫♫ قند عسل ♫♫♫

واقعا مهربونی

1390/4/11 2:24
نویسنده : مریم
565 بازدید
اشتراک گذاری

               زیبا

سلام عزیز دل من        

فرشته کوچولوی من      

                                                                                 زیبا   

دیروز خاله فروغ (دوست عمو ایمان) اومده بود خونمون تا هم ما رو ببینه و هم

 کادوی تولد منو بده زدستش درد نکنه ،یه کادوی خیلی قشنگ هم برای

شما خریده بود  زیبا 

 از ساعت ١:٥ اومد و تا ساعت ٨:٥ که ایمان اومد دنبالش و رفت و تو خیلی

 خیلی باهاش بازی کردی   ز و خیلی هم زود باهاش جور شدی

 

 

 

 

 امروز هم طبق معمول با صدای تلفن از خواب بیدار شدم

 که یه دفعه پهلوم درد گرفت و نتونستم صحبت کنم  و تلفن رو قطع

 کردم و دراز کشیدم وای زدرسا داشتم میمردم، فکر کنم جلوی باد کولر

بودم اینجوری شدم،همینطور افتاده بودم تا شما بیدار شدید و تا اومدی با من

شوخی کنی ، من گفتم جلو نیا که پهلوم درد میکنه و تا دیدی من راست میگم

 و واقعا درد دارمSmiley ،رفتی از تو کابینت آشپزخونه جعبه داروها رو آوردی و

جلوی من گذاشتی و بعدشم رفتی یه لیوان خالی آوردی تا من دارو بخورم آخه

 نمیتونی در یخچال رو باز کنی تا آب بیاری و برای همینم لیوان خالی آوردی

،وقتی هم که دیدی من بازم تکون نمیخورم رفتی تلفن رو آوردی و الکی

شماره گرفتی  و هی علی رو صدا میزدی

الهی من قربون اون کارای بامزه ات بشم زیبا 

الهی من فدات بشم که اینقدر خوب میفهمی زیبا

                          Orkut Scraps - Disney

  زیباعاشقتم درسا جونم  زیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

محمد گیان
11 تیر 90 12:40
سلام به خاله مریم و درسا جون خوبین
تولدت مبارک


سلام عزیزم
مرسی...ما خوبیم ، شما چطور؟
نازنین نرگس نفس مامان
11 تیر 90 21:03
الهی به این دخمل


میبینی چه کارای بامزه ای میکنه...
مامان ماهان
11 تیر 90 21:31
خدا بد نده گلم
الان بهتر شدی عزیزم
قربونت برم درسا جون با این کارای قشنگت


مرسی ، بهترم ولی یه دفعه پهلوم تیر میکشه باید برم دکتر...
نسترن
12 تیر 90 9:30
آفرین به درسا جون که این قدر با محبته و قدر مامان خوبشو می دونه


مرسی عزیزم...
سمیرا مامان سپهر
12 تیر 90 10:05



مرسی عزیزم...
r.memorial
12 تیر 90 12:48
سلام
من هنوز رهام رو از پوشک نگرفتم . میدونی من میگم یه کم دیگه بزرگتر که بشه خودش یاد میگیره . شما هم بذار درسا جون 2 سالش تموم بشه بعد بفرستش مهد . اگه برات امکان داره . البته خونه که هستم مدام ازش میپرسم که JISH داره یا نه ؟ کم کم عادت میکنه که بگه . البته الان JISH میکنه بعد میگه


سلام عزیزم
خیلی دلم میخواد اصلا مهد نذارمش ولی واقعا نمیتونم نگه دارمش یا درسا خیلی پر انرژی یا من خیلی کم حوصله ام...الانم نمیتونم از پوشک بگیرمش آخه خیلی دردسر داره...
مامان مسیح
13 تیر 90 1:25
ای جوووونم....نازی گل دخمل ....
چقدر تو دوست داشتنی و بانمکی...درسا جونم


سلام عزیزم
مرسی...
مهرانه مامان مهرسا
13 تیر 90 9:37
سلام عزيزم قربون اون مهربونيت و اون طرفداريت
راستي ماماني قبلاً برات نظر گذاشتم اما نميدونم چرا نميبينم


سلام گلم...
چرا؟ولی من هم جواب دادم ولی نمیدونم کجا رفته...
مامان ماهان
15 تیر 90 15:18
سلام عزیزم خوبییییییییییی درسا جونم خوبه


سلام گلم
مرسی ما خوبیم ...
ماهان جونم چطوره؟
بابای زهرا کوچولو
15 تیر 90 18:25



مرسی...
مامانی شیما وحدیث
15 تیر 90 18:59
الهی منم قلبون نی نی جونم برم من
مامانی بیا سربزن


سلام عزیزم
چشم،حتما...
مامانی شیما وحدیث
15 تیر 90 18:59
سه گل روییده اندر باغ احساس /گل سوسن گل لاله گل یاس/
گل اول که ماه عالمین است /عزیز فاطمه نامش حسین است /
گل دوم نگر غرق است در فضل /امید مرتضی نامش ابوالفضلم
گل سوم گل میعاد باشد /امام چهارمین سجاد باشد م
اعیاد شعبانیه برشما مبارک باد


وااااااااااااااااای
مرسی ،ممنونم...
مامان ماهان
16 تیر 90 7:47
مریم جونم کامنت و الان دیدم میتونیم یه قراری با هم بزاریم و همدیگه رو ببینیم چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ موافقی


وای ،عالی
مامان فرشته
16 تیر 90 14:43
سلاممممممممم مریم نازنینم
خوبی ؟
خدا بد نده گلم
ای خدا این درسا جون چقدر مهربونه
قربونش برم من
بوسسسسسسسسسسس


سلام عزیزم
مرسی...نمیدونم چند وقته پهلوم یه دفعه میگیره و خودش خوب میشه...
بابای زهرا کوچولو
16 تیر 90 20:12
سلام.ممنون از حمایت و محبتتون


سلام ، خواهش میکنم
مامان حسین
17 تیر 90 14:23
سلام سلام
خوبین ؟؟؟؟ درسا جون جون خوبه ؟؟؟؟


سلام کلم
مرسی درسا هم خوبه...
مامان ال آی
18 تیر 90 16:36
سلام عزیزم مطلبت جالب بود، دختر من هم هر وقت میگم سرم درد میکنه میگه ماما داوو(دارو)


سلام
الهی ،کی میشه درسا هم حرف بزنه؟
samaneh
18 تیر 90 17:20
درسا جونم از صمیم قلب برات متاسفم با این مامانت، خدا بهت صبر بده عزیزمممممممممممممممممم

دوست دارم، موفق و صبور باشی.


اولا سلام آقا مهدی
دوما چرا خودتو معرفی نکردی و اسم سمانه رو بدنام کردی...
حالا خوبه خودم اونجا بودم داشتی این دری وری ها رو مینوشتی...ههههههههههههه
مامان ماهان
19 تیر 90 0:01
باشه پس یه روز که سرت خلوت بود بگو تا قرار بزاریم باشههههههههههههه


آخ جون ، باشه