عشق مامان مریم ، درسا عشق مامان مریم ، درسا ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

♫♫♫ قند عسل ♫♫♫

مامان و درسا

1390/3/29 18:35
نویسنده : مریم
768 بازدید
اشتراک گذاری

زیبازیبا

سلام همه وجودم

                                                                                     

خوبی گل من  

میخوام بهت بگم که چقدر شیرین شدی و بلا

                                             

 

 

 

 

 

 

امروز سر سفره ناهار خیلی اذیتم کردی و منم بهت اخم کردم و گفتم بشین و

 غذاتو بخور و تو هم که حسابی ترسیده بودی ،نشستی و غذا خوردی و منم

خوشحال که داره غذاشو خوب میخوره ،که یه دفعه دیدم هر قاشق غذائی که

بهت میدم یقه لباستو میاری جلو و بعد به من میگی هام ،که من دوباره بهت

غذا بدم ، وای درسا

همه غذاهائی رو که بهت داده بودم از تو یقه لباست ریخته بودی تو بدنت و

میخواستی منو گول بزنی ، تمام بدنت شده بود خورشت کرفس

خیلی پدر سوخته شدی

                                         

امروزم تولدمه

هورااااااااااااااا                  تولدم مبارک

       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان مسیح
29 خرداد 90 19:05
الهیییییی...چه فسقلیه شیطونیه این درسا جون
پس حسابی حالتو گرفته...
هم نخوردن غذا..هم شستن و حموم کردن درسا
راستی تولد تولد ...تولدت مبارک
امیدوارم 1000 سال دیگه زنده و سالم باشی و حموم روز 10 نوه ی درسا جونم ...پا خودت باشه


سلام گلم
آره میبینی تو رو خدا منو مچل خودش کرده بود...
هههههههههه
ولی فکر کنم 1000 سال یه ذره زیاد باشه
نه؟
مامان ماهان
29 خرداد 90 19:44
تولدت مبارک مریم جونم الهی 120 ساله بشی


مرسی گلم...
مامان هوراد
30 خرداد 90 11:13
جیگر درسا خانم با این شیرین کاری هایش
مامان مهربان و خوش سلیقه درسا تولدت مبارک باشه 120 ساله شی ما شما و درسا جان را خیلی دوست داریم و براتون عشق می فرستیم


سلام
مرسی عزیزم
ما هم شما رو دوست داریم
بوسس
mami
30 خرداد 90 11:51
ای جونننننم
من عاشق بچه های شیطون و باهوشششششم


سلام
وای راست میگی؟
mami
30 خرداد 90 12:00
هفت تا آسمون پر از گلاي ياس و ميخك
با صد تا دريا پر عشق و اشتياق و پولك
يه قلب عاشق با يه حس بيقرار و كوچك
فقط مي خواد بهت بگه تولدت مبارك


وای ،چه شعر قشنگی عزیزم
چقدر خوشحال شدم...مرسی
مامان فرشته
30 خرداد 90 12:34
سلام عزیز دلم
ای جونم قربونش برم که بچم اینهمه با هوشه
تولدت مبارک عزیز دلم
امیدوارم 120 سال سایه ات بالای سر درسا جونم باشه
بوسسسسسسسس


سلام گلم
مرسی ...
مامان حسین
30 خرداد 90 15:37
وای چه دخمل شیطون بلایی...عزیزممممم
مریم جون تولدت مبارک...زنده باشی عزیزم


سلام مامانی مهربون
مرسی...
مامان نی نی توپولی
31 خرداد 90 0:39
تولدت مبارک


مرسی عزیزم...
مامان ماهان
31 خرداد 90 16:19
عزیزم عکس درسا جون برامون بزار ممنون


سلام عزیزم
چشم ، حتما
هم دوربینم خراب شده و هم موبایلم برای همین نمیتونم عکس بزارم ولی میرم درستشون میکنم...
چشم...
مامان پري
2 تیر 90 12:02
سلام بر مامان درسا جون...ماشاا... چه دخملي با نمكي. خدا حفظش كنه. از دختر من فقط يك هفته كوچولوتره!


سلام پری جون
مرسی ، شمالطف داری
مامان پري
2 تیر 90 12:06
راستي من لينكتون كردم


پس با اجازه منم لینکتون کردم...
مهرانه مامان مهرسا
7 تیر 90 11:11
سلام عزيزم تولدت مبارك ببخشيد با اينقدر تأخير بهتون سر زدم اينترنتمون خيلي كند شده
راستي مگه سر كار ميري كه مي خواي اينقدر مدت زمان طولاني بزاريش مهد؟ لطفاً يه كم با آرامش بيشتر باهاش رفتار كنين اونهم آرومتر ميشه ما كه هر وقت عصبي يا خسته و بي حوصله ميشيم مهرسا به شدت عصبي ميشه و تو رفتاراش كاملاً نشون ميده، مهرسايي هم از وقتي از شير گرفتمش غذا خوردنش بهتر شده چون تا از اداره مي رفتم خونه بهم مي چسبيد و درست حسابي غذا نمي خورد و الكي مي خواست شير بخوره
ببخشيد خيلي طولاني شد بوس زياد براي درسا جون و مامان مهربونش

سلام عزیزم
مرسی...نه فعلا سر کار نمیرم ولی میخواستم بذارمش تا برم که مربی مهد گفت الان نمیتونه این همه ساعت دور از من باشه و باید کم کم عادتش بدی و حالا میخوام همین کارو بکنم و ببینم الا مهد خوبه یا نه؟ رفتارش چطور میشه ...ولی هنوز کامل از شیر نگرفتمش هنوز شب میخوره تا خوابش ببره ولی تو طول شب بهش نمیدم...