این هفته ی من و درسا
سلام همه زندگی من
الهی قربونت برم من که روز به روز شیرین تر و خوردنی تر میشی
میخوام این هفته رو برات بگم عشق من
شنبه : خونه بودیم و همش سر به سر هم گذاشتیم وبازی
کردیم ، البته آخر شب رفتیم خونه مامانم برای تبریک روز مادر
یکشنبه : نامزدی شهره (دختر عمه باباعلی) بود منم
ساعت 2 با شما رفتم خونه مامانی و حاضر شدم و شما رو
گذاشتم اونجا و خودم با علی رفتم ، شرمنده که نبردمت
آخه اصلا جای شما نبود شب که برگشتم ،
وقتی زنگ زدم صدای جیغتو شنیدم که گفتی
مریم ، بعد که اومدم ، بهم گفتی علوسی بودی
، خیلی بامزه گفتی و منم دلم برات سوخت .
دوشنبه : شب با علی و شما رفتیم دربند ، خیلی خوش گذشت و
شما هم حسابی خسته شدید و موقع برگشتن تو ماشین خوابت برد
سه شنبه : با همدیگه رفتیم برای خرید ، 25 خرداد عروسی
دختر خاله ام ، برای عروسیش یه لباس میخوام برای شما بخرم
که ساده باشه ، بلند باشه ، سفید یا کرم باشه ، هر جا رو
که میگردم پیدا نمیکنم ، بهار ، گاندی ، جمهوری ، خیابون
وزرا رو دیدم ولی هنوز هیچی خوشم نیومده ، فقط تو یه
مغازه دیدم که سایز شما نداشت ، حالا کارمون شده
از این خیابون به اون خیابون ، منم که بیکار
چهارشنبه : دوباره رفتیم بیرون خرید ، برای شام رفتیم خونه
مامان علی برای تبریک روز مادر
پنج شنبه : دیدم خیلی این هفته بیرون بودم به علی گفتم برام یه ذره
بادمجون بگیر سرخ کنم ، یه دفعه دیدم با 11 کیلو بادمجون برگشت
منم فقط نگاش کردم اینم از پنج شنبه ، البته شب
یه سر رفتیم خونه مامانم اینا برای شب نشینی.
جمعه : رفتیم خونه دائیم ، دیدن آرزو و بعدشم خونه ، شام ، بوس و لا لا
عاشقتم کوچولوی من