شیطنت های درسا
سلام گوکولی مگولی من
هر چی بگم کم گفتم از شیرین کاری هات از شیطنت هات از جیگر
بودنت
90/8/27 عروسی امیرحسین بود پسردائی باباعلی ،من شما رو
گذاشتم خونه مامانی تا هم خودم راحت باشم و هم شما،آخه میدونستم اگه
ببرمت خیلی اذیت میشی ،چون جا کوچیک بود و مراسم هم قاطی.
چند روز پیشم گذاشتمت خونه مامانی و باب علی رفتم خرید برای گل دخترم
از دیروز هم تصمیم گرفتم که از پوشک بگیرمت...واااااااااااااااااااااااای خیلی
خیلی سخته
از این شورتهای آموزشی برات گرفتم ، ولی اصلا نمیدونم باید چیکار کنم
یه ربع یه بار بهت میگم درسا جونم جیش داریمیگی نه
میبرمت روی صندلی میشونمت ولی بازم کاری نمیکنی ،تا شورت پات میکردم
جیش میکردی ،باز خوبه از این شورتها بود که رو فرش نمیریخت ،وگرنه خودمو
میکشتم
وااااااااااااااااااااااای ،با این که روز اول آموزش بود ولی خیلی خسته و زده شدم
تازه همش تشویقتم میکردم ، ولی...
اینم درسا جون با شورت آموزشی
اینم به قول درسا جونم گاک (لاک) برای تشویقش ،آخه عاشق لاکه
اینم از دسته گلش ، رفته سراغ کیف لوازم آرایش مامانی
وقتی خودشو تو آینه دید خیلی جا خورد ، آخه اولش با خوشحالی اومد پیش
من تا خودشو نشون بده
ولی وقتی آینه آوردم و خودشو دید ،این ریختی شد