اتـــــــــــــــو
سلام ووروجک من
الهی من قربون اون قد و بالات بشم
امروز داشتم تو خونه دیوونه میشدم ،از این هوای غم گرفته ،اصلا همش کسل
و بیحال هستم ، تو خونه ،نمیتونم تکون بخورم
یک دقیقه ، فقط یه دقیقه رفتم دستشوئی
اومدم دیدم تاپ منو آوردی و اتو رو هم زدی تو سه راهی و روشنش کردی و
داری اتو بازی میکنی،اونم با اتوی داغ،تازه من خنگ که اولش نفهمیدم که اتو
رو تو سه راهی هم زدی و داشتم واسه خودم تلویزیون میدیدم که یه دفعه
گفتی آخ ، برگشتم دیدم وااااااااااااااااااااای اتوی روشنو گذاشتی رو فرش
اینقدر از دستت عصبانی بودم که فقط دلم میخواست میمالوندمت به هم که تو
رفتی و پشت مبل قایم شدی و منم اتو رو جمع کردم و خدا رو شکر فرش
نسوخته بود
یک ساعت بعد من تو آشپزخونه داشتم کار میکردم که تو از روی صندلی
اومدی رو اپن و به من گفتی ایم ایم (مریم) گفتم بله
گفتی اتو ، فکر کردم بازم میخوای اتو بازی کنی که برگشتم بهت بگم کار
خطرناکی کردی که دیدم داری دستتو به من نشون میدی و میگی اتو ،اوف
اومدم دیدم ،وااااااااااای خاک بر سرم ، انگشت شصتتو با اتو سوزوندی و به من
هیچی نگفتی ،چون من خیلی خیلی عصبانی بودم
اینقدر بغلت کردم و بوست کردمو و ازت معذرت خواهی کردم
که دیگه تو هم به من میگفتی ببخشید
الهی من بمیرم که اینقدر نفهمم
درسا جونم ببخشید عزیزم