مسافرت و عکس
سلاین دری...الان جمعه هستش ساعتم1:24دقیقه شبه سه شنبه بود که رفتیم مسافرت
بیش عزیز(مامان بزرگ خودم)هوا خیلی سرد بود ولی خیلی خوش گذشت تو این چند وقته اینقدرنخندیده بودم رفتنی با خاله و حسین رفتیم خاله کتی و مهدیه ومامانی وعمو علی هم بعدا اومدند اینقدر ازت عکس گرفتم که ...
ولی یه گند اساسی زدم الان اومدم موبایل بابا علی رو بزنم به کامبیوتر که عکسهاتو بذارم اینجا نمیدونم چی کار کردم که عکسها که نیومد هیچی تازه موبایل بابا علی هم همه چیزش باک شد خودشم خوابیده هنوز نفهمیده فکر کنم فردا ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی