درسائی
سلام درسا جونم
امروز فروغ با عمو ایمان اومدن خونمون،بیچاره فروغ ،برام سوپ درست کرده
بود البته برنج با جوجه هم گرفته بود تا من غذا درست نکنم و حداقل یه روز
استراحت کنم تازه تمام ظرفها رو هم ایمان شست
برات بگم که خیلی خیلی عشق من شدی و شبها اگه دستم تو دستت
نباشه خوابت نمیبره
آب هلو خیلی دوست داری و همش میری در یخچال رو باز میکنی و آب هلو رو میاری تا من برات بریزم،جالب اینجاست که دو تا لیوان میاری و همش اصرار داری تا منم باهات بخورم و اگه نخورم باهام قهر میکنی
عاشق این هستی که بری قایم بشی و منم پیدات نکنم
بعد از ظهر ها با هم قایم موشک بازی میکنیم و شما هم اینقدر خوشکل چشم میزاری و ده ، بیست ، سی ،چهل میکنی
تازگیها فیلت یاد هندستون کرده،میری پستونک عروسکتو برمیداری و میری پشت مبل یواشکی میخوریش البته خیلی کم اینکارو میکنی
عاشق این هستی که صدات کنم و بگم درسا بیا کمکم کن
جاروبرقی بکشی یا گردگیری کنی و با با دستگاه1 ،2، 3کار کنی یا آب پرتقال
بگیری
کرم زدن به روش درســــــــا جونــــــــــــی
اینجا دستش با فشفشه یه کم سوخته و داره گریه میکنه