خاطرات قدیم محال یادم بره
دیشب داشتم به علی میگفتم ،اصلا باورم نمیشه که درسا دوسالشه
انگار همین دیروز بود که بی بی چک خریدی و فهمیدم که حامله ام
وااااااااااای ، چه روزهایی بود ، چقدر دلم میخواست زودتر ببینمت ، ببینم
شکل کی هستی؟ اصلا دختری یا پسر؟
سه ماهه بودم که رفتم سونوگرافی تا ببینم جنسیتت چیه؟ دکتره میخندید
ولی بهم گفت 99درصد دختره من از روی استخون بندیش میگم ولی فعلا به
کسی چیزی نگو ، با مامانم بودم ، از دکتر که اومدیم بیرون از خوشحالی زنگ
زدیم به همه و همون جا به همه گفتیم که دختری آخه من عاشق دخترم
الانم خیلی باهات حال میکنم ، درسته که خیلی اذیت میکنی ، اما خیلی
بیرون رفتن و خرید کردن با تو رو دوست دارم
الانم یاد قدیما افتادم با چند تا عکس از درسا کوچولو
٩٠/١/١ بیمارستان کودکان تهران
88/7/14 ساعت 7 صبح
داشتم میرفتم بیمارستان برای زایمان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی