عشق مامان مریم ، درسا عشق مامان مریم ، درسا ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

♫♫♫ قند عسل ♫♫♫

جاروبرقی

خیلی شیطون شدی از دست تو هیچ کاری نمیتونم بکنم تا میام جاروبرقی بکشم بدو بدو میای جاروبرقی رو خاموش میکنی بعد میدوئی تو اتاقت از پشت دیوار منو یواشکی نگاه میکنی بعد الکی گریه میکنی و  میگی وای وای منم که منتظرم تو یه کاری بکنی تا بخندم و بوست کنم درسا عشق منی تو الان ساعت ۱۲:۴۷ دقیقه شب شنبه ۲/بهمن/۸۹
2 بهمن 1389

درسا خیلی باهوشی

درسا برای جلب توجه در کابینت یا کشو رو باز میکنه ودستشو میذاره لای کشو و الکی گریه میکنه اول فکر میکردم راست میگه ولی بعد از چند بار امتحان فهمیدم الکی یه روز دستشو گذاشت لای کشو وگریه کرد بعد میومد من رو نگاه میکرد اگه من نگاش میکردم دوباره گریه میکرد رفتم تو آشپزخونه و بهش گفتم بدو به به مثل باد اومد از اتاقش بیرون هی گفت هام هام هام درسا الان ۱سال و ۳ ماه و ۱۸ روز داره
2 بهمن 1389

کارگر شهرداری

امروز زنگ در رو زدند از آیفون دیدم کارگر شهرداری بود در رو باز نکردم درسا هم همون موقع اومد و دید هی دست منوگرفتو کشید و گفت اه اه  ولی بهش توجه نکردم وقتی کارگر شهرداری رفت و آیفون خاموش شد حالا گریه نکن کی گریه کن درسا خانوم کارگر شهرداری رو میخواست تا ۱ ساعت بعد زیر آیفون نشسته بود و گریه میکرد ...
2 بهمن 1389

سرتو زمین نزن

چند وقته یاد گرفتی اگه چیزی بخواهی بهت ندیم سرت رو محکم میزنی زمین یا خودتو گاز میگیری یا موهاتو میکشی اینقدر از اینکارت میترسیدم که بردمت یش مشاور کودک اونم گفت چیز مهمی نیست همه بچه ها تو این سن لجباز هستند تازشم گفت که خیلی شیطونی ...
1 بهمن 1389

تنبلی مامان

سلام دخمل گلم الان که دارم اینا رو برات مینویسم تو خوابیدی  خیلی وقت بود میخواستم برات وبلاگ درست کنم اما تنبلی ام میومد ولی اشکالی نداره ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست ...
1 بهمن 1389