عشق مامان مریم ، درسا عشق مامان مریم ، درسا ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

♫♫♫ قند عسل ♫♫♫

آخرین پست سال 91

    یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار  یا محول الحول و الاحوال  حول حالنا الا احسن الحال اي آنكه به تدبير تو گردد ايام اي ديده و دل از تو دگرگون مادام اي آنكه به دست توست احوال جهان حكمي فرما كه گردد ايام به كام   لحظه تحویل سال ۱۳۹۲هجری شمسی ساعت 14:31:56 روز چهارشنبه 30 اسفند 1391 هجری شمسی     سلام گل قشنگ زندگی من الان که دارم رات این پست رو مینویسم ساعت 1:40 دقیقه شبه سه شنبه وفردا ظهر عیده این آخرین پست سال 1391 هست تو این سال خیلی اتفاقهای ...
30 اسفند 1391

عکسهای عروسی خاله کتی و شمال و ...

اینم از عسل من تو عروسی خاله کتی الهی قربون اون شینیونت برم من   الهی قربون بون ژستت برم من       اینم آخر شب عروسی که خسته بودی و داشتی میرفتی برای لالا   اینم عکس پایتختی خاله کتی اینم درسا و تینا (دختر عمه درسا)   عاااااااشق این عکستم عروسکم می می شوووووووو   اینم از ماه عسل خاله کتی اینا که ما هم رفته بودیم باهاشون اینجا به قول خودت هلولو (هیولا) شدی   منتظری برات بستنی بیارن   اینجا هم داری با دستات برای من قلب میکشی   فکر کن میخواستی بهشون چوب شور بدی   تو راه ب...
25 اسفند 1391

خبرای این چند وقت

        سلام پرنسس من سلام عمر من  سلام نفس و زندگی من  سلام خانوم من    همه زندگیم شده درسا ، خیلی وقته که برات چیزی ننوشتم ، معذرت میخوام گلم ، اما الان همه رو تا اونجایی که یادم باشه برات میگم درسا خیلی خیلی شیرین حرف میزنی ، الان 3 سال و 5 ماه و 11 روزته ، هنوز نمیتونی حرف (س ) و ( خ ) رو درست بگی ،برای همین شیرین حرف زدنت همه عاشقتن ، تو مهد کودک تنها  کسی هستی که وقتی میری همه مربی ها و آشیز و ... میان به استقبالت ، تا میرسی تو مهد کودک بلند میگی للام (سلام) خبر بعدی اینکه 25 بهمن چهارشنبه روز ولنتا...
25 اسفند 1391

ماااااااااااااااااا اومدیم

  سلام به همه دوستای گلم که تو این مدت خیلی بهمون لطف داشتن سلام به درسای خودم  سلام به دختر خانومم خب بریم سر اصل مطلب ، ببخشید نتونستم تو ماه پیش برات پست جدید بذارم ، آخه اسباب کشی داشتیم.درسا خیلی خیلی سخت بود ، پدرم دراومد ، فقط مامانم و خودم و بابا علی بودیم برای اسباب کشی و جمع کردن وسائل ،ولی خدا رو شکر تموم شد . البته محمد و کامبیز هم بودن (پسر خاله باباعلی و شاگرد بابا علی) این خونه ای که اومدیم از خونه قبلی مون بزرگتره و تک واحدی هم هست ، فقط ایرادش اینه که طبقه سوم هست و بدون آسانسور ولی من  خونه قبلی مون رو خیلی خیلی بیشتر دوست ...
8 دی 1391

درسا و پوشک

سلام گل من اومدم یه خبری رو بهت بدم ، امروز شنبه 13 آبان 91 هست . عید غدیر هستش تو این چند روز که عمو مهدی به رحمت خدا رفته بود و من همش خونه اونا بودم ، شما رو میذاشتم خونه مامانم و اصلا نبردمت و مامانم هم خیلی زحمت کشید و شما رو از پوشک گرفت. پنج شنبه 11 آبان اولین شبی بود که بدون پوشک خوابیدی ، خیلی خیلی خوشحالی ، شب اول جاتو خیس نکردی ولی دیشب جیش کردی ، اشکال نداره ، عادت میکنی عشق من روی تشک تختت از این سفره های مجلسی انداختم و روش یه پتو سفری تا اگه کثیف کردی خودتو ، تشکت خیس نشه . الهی قربونت برم من ، الانم باید بریم خونه خاله بابا علی چون عید اولشونه فعلا بای بای ...
13 آبان 1391

لحظه های قشنگ

  قشنگترین حس دنیا وقتیه که کسی رو که دوس داری تو صورتش نگاه کنی و محوش شی ، محو تک تک اجزای صورتش، لبخندش، اخمش، یه طوری که حتی حرفاشو نشنوی، زمان وایمیسه براتون چقدر قشنگه اون لحظه میدونی چقدر دوست دارم درسا جونم ؟     ...
25 مهر 1391

تولد 3 سالگی درسااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سلام عمر و نفس من   سلام خانوم من     عزیز دلم    تولدت مبارک عشقم ، چقدر این سال زود گذشت ، چقدر دلم برای کوچیکیهات تنگ شده ، البته الانم کوچیکی اما وقتی فیلم هاتو نگاه میکنم بازم دلم تنگ میشه    عشق من 14 مهر تولدت بود و جمعه افتاده بود ، اما من 5 شنبه برات جشن تولد گرفتم     تم تولدت مینی موس بود و من از اول تیر 91 میرفتم برات خرید میکردم تولدت عالی بود ، وقتی وسائل رو چیدم خیلی خوشحال شدم خدا رو شکر همون جوری که میخواستم شده بود خودتم این شکلی شده بودی     &n...
21 مهر 1391